موسسه تولد نو تندرستی
مركز تخصصي سم زدايي و درماني مواد مخدر و محرك دارای شماره ثبت 29107 تحت نظر بهزیستی
لنگ بودیم، برای همین از همان كلاس اول راهنمایی بیخیال مدرسه شدم تا كمك خرج خانواده باشم. برادرم هم همین كار را كرده بود، این را هم بگویم هیچكدام از خانواده ما اهل خلاف و دود و دم نیستند، فقط من یك نفر این طور شدم.» بعد از مرگ پدر، 2 برادر به سختی كار كردند تا توانستند با تهیه جهیزیهای مختصر 2 خواهر را به خانه بخت بفرستند. جمشید میگوید: «بعد از خواهرها برادرم هم ازدواج كرد. هنوز مجرد بودم كه مادرم هم مرد، مریض بود بعد از آن من هم زن گرفتم. آن موقع در یك شركت باربری كار میكردم. قبل از آن در بازار باربر بودم. كارم خیلی سخت بود، زور زیادی میخواست شبها تا صبح از درد خوابم نمیبرد تا اینكه یكی از دوستانم گفت اگر تریاك بكشم مشكلم حل میشود. منم برای اینكه درد پاهایم خوب شود، تریاك كشیدم.» جمشید بتدریج به یك معتاد تبدیل و دستش نزد همسر رو شد. آن هم درست در روزهایی كه فرزند دوم او تازه به دنیا آمده بود. مرد زندانی داستان زندگیاش را این طور ادامه میدهد: «بچه اولم پسر بود و دومی دختر. زنم وقتی فهمید معتاد شدهام، قهر كرد و به خانه پدرش رفت گفت یا باید ترك كنم یا او را طلاق بدهم. هیچكدام از این كارها را نكردم تازه اعتیادم بیشتر هم شد و سراغ كراك رفتم یكی دو ماه اول كه تریاك میكشیدم، بهتر كار میكردم، اما بعد از آن زورم كم شد دیگر كار كردن برایم خیلی سخت بود.زنم با اینكه پول زیادی در نمیآوردم اعتراضی نمیكرد، اما وقتی فهمید سراغ مواد رفتهام، دلش شكست.» متهم مكثی كوتاه میكند و بعد میگوید: «زنم، زن خوبی است خیلی اذیتش كردم. آن دفعه نزدیك یك سال طول كشید تا آشتی كرد و برگشت یعنی آن بنده خدا هم چارهای نداشت با آن وضعیت كه نمیتوانست خانه پدرش بماند بالاخره بچهها خرج داشتند او دیگر به اعتیادم هم اعتراضی نداشت یعنی اصلا حرف نمیزد همیشه ناراحت بود حالا كه فكر میكنم دلم برایش میسوزد.» جمشید روز به روز بیشتر در گرداب مواد مخدر فرو میرفت تا اینكه توان كار كردن را از دست داد و حال و روزش بدتر شد. او میگوید: «بالاخره هم به خاطر مواد دستگیر شدم.كراك همراهم بود زیاد نیست فكر نكنم حكم سنگینی برایم بنویسند، اما نگران این هستم كه زنم این دفعه واقعا قهر كند. بیچاره بچههایم، اصلا پدر خوبی برایشان نبودم همه اینها تقصیر دوستم است كه گفت اگر تریاك بكشم برایم خوب است. نباید حرفش را گوش میدادم چه میدانم، سواد درست و حسابی كه ندارم. عقلم نرسید. ندانمكاری كردم حالا میخواهم وقتی آزاد شدم مواد را كنار بگذارم باید بتوانم دوباره كار كنم بچههایم كه گناهی ندارند ناآگاهی، شاید بتوان این را دلیل اصلی افتادن جمشید به دام مواد مخدر و زندانی شدنش دانست. او اگرچه مردی فقیر است، اما فقر فرهنگی بیشتر از مسائل اقتصادی در انحراف او نقش داشت. جمشید خانوادهاش را این طور معرفی میكند: «پدرم كارگر ساختمانی بود و مادرم خانهدار. بچه آخر خانواده هستم یك برادر و 2 خواهر دارم. هنوز بچه بودم كه یك روز پدرم از روی داربست افتاد و مرد. بعد از آن خرج خانواده روی دوش من و برادرم افتاد.» نظرات شما عزیزان: برچسب:, :: 10:2 :: نويسنده : مرتضي عربي
درباره وبلاگ ![]() موسسه تولد نو تندرستی با افتخار آمادگی دارد در صورت هرگونه سوال در مورد درمان جدید(مواد محرک) و نیاز به مشاوره و بستری عزیزان در عذابتان بصورت رایگان از خدمات مشاوره این مرکز بصورت حضوری، تلفنی و یا اینترنتی بهره مند شوید.تلفنهاي تماس عباس مشهدی ابراهیم (میدانی)09123474418وعلی طاهری09125242982 شماره تلفن ثابت36695663 آرشيو وبلاگ
نويسندگان |
||
![]() |